به گزارش سفر نيوز ، هشتم مهر ، روز بزرگداشت عارف و شاعر بزرگ ایرانی، جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولاناست.
مولوی را نمی توان نماینده دانشی ویژه و محدود به شمار آورد.
اگر تنها شاعرش بنامیم یا فیلسوف یا مورخ یا عالم دین، در این کار به راه صواب نرفته ایم زیرا با اینکه از بیشتر این علوم بهره وافی داشته و گاه حتی در مقام استادی معجزه گر در نوسازی و تکمیل اغلب آنها در جامعه شعر گامهای اساسی برداشته است، اما به تنهایی هیچ یک از اینها نیست، زیرا روح متعالی و ذوق سرشار، بینش ژرف موجب شده تا در هیچ غالبی متداول نگنجد.
سرزمین دانش خیز و سرافراز عزیز ایران، علما، ریاضی دانان، دانشمندان، ادیبان و... بی شماری را در دامان پاک و پر برکت خود پرورده است که هر یک به گونه ای مایه مباهات هستند.
از میان آن همه بزرگان، مولوی جایگاه خاصی در عرصه دین، عرفان، فلسفه، منطق، قصص قرآن، روایات پیامبر اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) وشعر فارسی داشته است.
جلال الدین محمد ملقب به مولانا از بزرگترین عارفان، شاعران و حکیمان عالی قدر اسلامی است که در ربیع الاول سال 604 هجری قمری در بلخ به دنیا آمد.
پدرش واعظ سرشناس شهر، بهاءالدین محمد معروف به بهاء ولد بود که مدرس و واعظی خوش بیان و خطیب بود.
جلال الدین به روایتی 14 ساله بود که پدرش بلخ را ترک و قصد حج کرد و به بغداد رهسپار شد.
هنگامی که به نیشابور رسیدند، شیخ عطار کتاب اسرارنامه خود را به جلال الدین محمد هدیه داد و به پدرش گفت: «زود باشد که پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.»
شهرت بی مانند مولوی به عنوان چهره ای درخشان و برجسته در تاریخ مشاهیر علم و ادب جهان بدان سبب است که وی گذشته از وقوف کامل به علوم وفنون گوناگون، عارفی است دل آگاه، شاعری درد آشنا و اندیشه وری پویاست که آدمیان را از طریق بی ارزش شمردن پدیده های عینی و ذهنی این جهان به جستجوی کمال و آرام و قرار فرا می خواند.
زندگی مولانا پس از آشنایی با شمس تبریزی که شوریده ای از شوریدگان روزگار خود بود،دگرگون شد.
شمس، مولانا را با افق دیگری از معنویت و عرفان آشنا کرد و روح او را در آسمان های برتر به پرواز درآورد.
او در سال 642 به قونیه وارد شد و در سال 643 از قونیه به دمشق رفت و مولانا را در آتش هجران گداخت.
مولانا پس از آگاهی از اقامت شمس در دمشق نخست با غزل ها، نامه ها و پیام ها از او خواست بازگردد و پسر خود را به جستجوی شمس فرستاد.
شمس این دعوت را پذیرفت و به سال 644 به قونیه بازگشت اما بار دیگر با جهل و خودخواهی مردم و تعصب عوام روبه رو شد و ناگزیر به سال 645 از قونیه رفت.
مولانا باز درپی او روان شد ولی نشانه ای از او نیافت و در این میان سر به شیدایی برآورد و غزلیات خود را با نام او مزین ساخت. برخی آثار ارزشمند او از نظم و نثر عبارتند از مثنوی، دیوان غزلیات معروف به کلیات شمس، رباعیات، مکتوبات مولانا، فیه ما فیه، مجالس سبعه و... سرانجام مولانا پس از سالها مجاهدت و سیر الی الله در اوایل جمادی الاخر سال 672 در شهر «قونیه» رخ در نقاب خاک کشید.
آرامگاه او در قونیه، زیارتگاه دوست داران شعر فارسی است.
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما