به گزارش سفرنیوز،دکتر خزاعی یکی از کلاسهای آیندهپژوهی خود را با این جمله از یک فیلسوف یونانی آغاز کردند: «آینده آمده است، اما هنوز گسترش نیافته.»
رئیسجمهور کشورمان طی بازدیدی که چندی پیش از سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری داشتند، آشکارا از سونامی ورود گردشگران به ایران عزیز یاد کرده و حتی بر پر بودن ظرفیت هتلها در بسیاری از شهرها تا میان پاییز تاکید کردند و این در حالی است که هنوز توافق بزرگ بر سر مساله هستهای با 1+5 صورت نگرفته است.
شواهد، گویای آفرینش حماسهای در عرصه سیاست خارجی در کشورمان است که بیتردید به سرعت عرصههای اقتصادی و شاید این بار بسیار سریعتر از آنچه قابل تصور است، صنعت گردشگری کشورمان را با رشدی اجتنابناپذیر مواجه خواهد کرد. در حقیقت سخنان رئیسجمهور کشورمان شاهدی است بر فرارسیدن آیندهای بسیار متفاوت از گذشته در صنعت گردشگری این مرز و بوم و آیا ما واقعا آمادگی لازم را برای استفاده از فرصتهای پیش رو در این فرآیند رشد که شاید تا دههها غیرقابل تکرار باشد، داریم؟ آیا به راستی مایی که داعیه میهماننوازی در جهان داریم، آمادگی لازم را برای استقبال از میهمانانمان داریم؟ تردید ندارم مایی که در بسیاری از شهرهای گردشگرپذیر کشورمان تا میانه پاییز هتلی ولو با حداقل امکانات قابل تصور برای اسکان گردشگرانمان نداریم، هنوز نخستین قطرههای امواج خروشان سونامی ورود گردشگران را به کشورمان تجربه نکردهایم.
اما چاره چیست؟ کدام ساختار اقامتی در کشورمان امکان گسترشی چنان پرشتاب را آن هم با منابع مالی قطعا محدود دولتی دارد؟ آیا جز این است که این بار باید کاری کنیم که امواج این سیل خروشان به شکلی هدفمند به میان مردم تشنه سرزمینمان هدایت شده و با استفاده از ظرفیتهای گردشگری بومی و با بهره بردن از توان همه ایرانیان فرصتی فراهم کنیم برای توسعه پایدار، بهویژه در مناطق کمتر توسعه یافته و روستایی و شکستن چرخه زشت فقر در این مرز و بوم؟ چندی پیش در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کارگاهی برگزار شد با حضور نخبهترین استادان با هدف بازآموزی کارشناسان طبیعتگردی ستادی و استانی در رابطه با مفاهیم و اصول احداث و بهرهبرداری از اقامتگاههای بومگردی، بنابراین به نظر میرسد که هماکنون در هر استان از ایران بزرگ، کارشناسی وجود دارد که با مفاهیم پایه توسعه پایدار گردشگری و اقامتگاههای بومگردی تا حد قابل قبولی آشنایی داشته و توسط شبکهای از استادان و کارشناسان نخبه (بهویژه در بخش خصوصی) و مجموعهای از بخشنامهها و دستورالعملهای اجرایی دولتی حمایت میشود.
حقیقت امر این است که اینگونه اقامتگاهها فرصتی هستند با ارزش که میتوانند با سرعتی فراتر از حد تصور و تنها با استفاده از ظرفیتهای جوامع بومی و بدون اتکا به منابع مالی دولتی، زمینه اسکان، ارائه خدمات مناسب و با کیفیتی قابل قبول و گسترش گردشگران را در سراسر کشور عزیزمان فراهم کنند.
بسیاری از اینگونه اقامتگاهها در میان بافتهای فرسوده (لطفا بخوانید بافتهای بومی) روستاها و حتی شهرها در کوتاهمدت قابل احداث هستند و فرصتی خواهند بود برای ارائه خدمات اصیل میهمان نوازی ایرانی به گردشگران خارجی؛ فرآیندی که توسط مردم شکل گرفته و در نهایت سود آن هم به مردم میرسد و دولت در این میان تنها نقش تسهیلگری دارد؛ البته اگر به راستی ما عوامل دولتی به وجود چنین نقشی برای خود باور داشته باشیم. حمایت از تشکلهای صنفی واقعی و سپردن فعالیتها و مشارکت ایشان در فرآیندهای تصمیمسازی، بخش دیگری از کار بزرگی است که در نهایت زمینهساز استفاده بهینه از سونامی ورود گردشگران به کشورمان خواهد شد.
به عنوان کارشناسی که بخش قابل توجهی از بهترین زمانهای زندگیم را صرف آموختن اصول و روشهای توسعه پایدار گردشگری کرده، احساس میکنم هماکنون این عزم به شکلی حقیقی در مدیریت کلان کشورمان وجود دارد. آنچه اکنون محل بحث و حساسیتبرانگیز است، چگونگی و زمان جاری شدن این عزم به لایههای میانی دستگاه گردشگری و اثربخشی فعالیتها است.
واقعیت این است که ما دیگر فرصتی برای آزمون و خطا نداریم. ما باید همزمان بسیار سریع و موثر عمل کنیم و امیدوار باشیم به برخورد قاطع دستگاههای نظارتی با کسانی که عادتهای خود را به روشهای غیر اثربخش و بعضا ناسالم گذشته ترک نکردهاند. حقیقت امر این است که آینده در صنعت گردشگری کشور ما آمده و با شتابی فراتر از حد تصور در حال گسترش است.