به گزارش سفرنیوز، «خسته نباشید» فیلمی است که مخاطب را به سفر میبرد. در سالن سینما صدای خنده تماشاگران شنیده میشود و در صحنههایی که شگفتیهایی از کویر مانند کلوتها و نبکاها و داخل قنات نشان داده میشود، میتوانی مجذوب شدن تماشاگر را احساس کنی.
فیلم «خسته نباشید» داستان زوج کانادایی است که به ایران سفر میکنند. رومن زمینشناس دورگه اسپانیایی و فنلاندی است، بسیار سفر کرده و از دیدن زیباییها شگفتزده میشود. همسرش ماریا داستان ایرانیانی است که سرزمینشان را به خوبی نمیشناسند و در نتیجه قدر مواهب را نمیدانند. ماریا پنج ساله بوده که از ایران رفته و اینک پس از 50 سال به ایران سفر کرده و به سختی فارسی صحبت میکند.
رومن خیلی دوست دارد تا منطقه کلوت را ببیند اما آژانس مسافرتی این امر را به دلیل هوای گرم (مرداد) در برنامه نمیگنجاند. یکی از کارکنان هتل به نام مرتضی که خود کلوتها را تا به حال ندیده، نقشه میکشد و این دو را برای دیدن کلوتها میبرد. در راه با توجه به اختلاف میان رومن و ماریا و ناشی بودن مرتضی و راننده و همچنین ماشین نامناسب، مسایلی رخ میدهد که داستان اصلی فیلم را شکل میدهد. البته از نام فیلم نیز نباید غلفت کرد که به اصطلاحات خاص ایرانی اشاره میکند که خارجیان در طول سفر میشنوند و به کار میبرند.
رومن با پیرمرد مقنی برخورد میکند و این دو مسیری را در قنات طی میکنند تا به یکی از خروجیها در روستا برسند. مخاطب همراه رومن از دیدن ساختار قنات شگفتزده میشود و در عین حال به گفتوگوی این دو که زبان یکدیگر را نمیفهمند توجه میکند. مقنی با تمام سادگی خود به نکتهی خوبی اشاره میکند و میگوید من هم اگر برج ایفل را ببینم «به به» میکنم و کار ندارم پدر چه کسی درآمده تا آن را ساخته.
در سوی دیگر ماریا در همان روستا مهمان خاله حکیمه است تا همسرش برسد. ساختار خانه کویری با حوض آب و گلدانها و از همه مهمتر مهماننوازی ایرانی باعث میشود بالاخره ماریا احساس راحتی کند. این بار ماریا و خاله حکیمه با آن که زبان هم را نمیدانند همکلام میشوند و سر سخن با نشان دادن فرشی که خاله حکیمه به نیت فرزندش بافته آغاز میشود. یکی فرزندش را در سفر ماجراجویانه به افریقا از دست داده و دیگری فرزندش درجنگ شهید شده است. مهمانان شب را همان جا سپری میکنند و چشم به آسمان پرستاره کویر میدوزند.
صبح زود روز بعد این چهار نفر که دیگر با هم اُخت شدهاند، حرکت میکنند و مخاطب را به تماشای «نبکا» یکی از شگفتیهای کویر میبرند. ماریا ارزش این درختان را درک نمیکند و آنها را در مقابل جنگلهای کانادا ناچیز میداند اما رومن آنها را جادوی طبیعت میخواند. از سوی دیگر نیروی انتظامی محلی که شنیده چند خارجی به خانه خاله حکیمیه آمدهاند برای پرس و جو میآید تا مبادا خطر دزدیده شدن تهدیدشان کند. مسألهای که در سفر گردشگران خارجی به کرمان و کویر نادیده گرفته نمیشود.
فیلم که از باغ شاهزاده ماهان آغاز شده و با نشان دادن روستا و قلعه شفیعآباد و نبکاها ادامه مییابد، در منطقه کلوتها پایان مییابد و مخاطب را با آرزوی سفر باقی میگذارد.
هر چند از نظر سینمایی و روند داستان، ایرادهایی به این فیلم وارد است اما جای خوشحالی دارد که گردشگری بر پرده سینما دیده میشود و نشان میدهد که تورهای مسافرتی داستانهای بسیاری در خود دارد که قدرت جذب مخاطب به سینما را دارد. این فیلم به سفارش میراث فرهنگی کرمان و با کارگردانی محسن قرائی و افشین هاشمی ساخته شده است. جلال فاطمی، غوغا بیات، حسام نورایی، فرزاد باقری و رویا افشار در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.