به گزارش سفرنیوز، محمدعلي نجفي- سازمان ميراث فرهنگي به منزله نماد حافظ دستاوردهاي مادي و معنوي نسلهاي فرهيخته ايران زمين، ميتواند ظرفيتي عظيم براي تعليم و تربيت نسل جديد باشد. اين دستاوردها گرچه متعلق به گذشته است، اما نسل آينده شكوه و عظمت، جلال وجمال خود را با تكيه بر آن خلق ميكند.
ظرفيتها و سرمايههاي اين سازمان براي تعليم و تربيت نسل جديد به واسطه در برگرفتن منابع غني و متنوع فرهنگي و جاذبههاي فراوان ديداري و گردشگري هم آموزشي و هم انگيزشي است. صاحب نظران تعليم و تربيت بر اين باورند كه مستعدترين ظرفيتهاي يادگيري خلاق و فعال، در آزادترين و غنيترين محيطهاي فرهنگي امكانپذير است.
به نظر ميرسد يكي از راه حلهاي اساسي براي ارتقاي فرايند تعليم و تربيت، ايجاد فضاها و ظرفيتهاي خارج از فضاي رسمي مدرسه است تا دانشآموزان به دور از فضاي اجبار و فشار، به يادگيري و كشف محيط پيرامون خود اقدام كنند. از اين رو استفاده از ظرفيتهاي ميراث فرهنگي و موزههاي علمي، هنري و اماكن تاريخي و گردشگاههاي مختلف ميتواند راهكار مناسبي براي تأمين اين هدف باشد؛ از جمله بازديد از موزهها و مراكز علمي، فرهنگي و هنري، زمينهاي براي كاربردي كردن آموزشها و انتقال مفاهيم درسي به ميدان تجربه، عمل و رفتار است.
به بياني ديگر موزهها، نمايشگاهها و مراكز وابسته به سازمان ميراث فرهنگي ميتوانند به دانشآموزان كمك كنند كه وجه عيني مفاهيم ذهني را در محيطهاي خارج از مدرسه درك كنند و اين مراكز به عنوان پل ارتباطي بين آموزههاي نظري و ذهني با آموزههاي عملي و مهارتي خواهند بود. مصوبه اخير دولت كه بر اساس پيشنهاد سازمان، ورود دانشآموزان را همراه معلمان خود به موزهها و ساير مراكز فرهنگي وابسته به سازمان رايگان اعلام كرد، با همين هدف صادر شده است.
اگر آموزش را به مثابه به كارگيري هماهنگ استعدادها براي عبور از نادانستهها به دانستهها تلقي كنيم و پايداري اين دانستهها را از حوزه ذهني و نظري به حوزههاي عاطفي و رفتاري بدانيم، آنگاه در خواهيم يافت كه فرصتهاي آموزشي خارج از مدرسه تا چه اندازه ميتواند در تحقق اهداف تربيتي به معناي وسيع آن كمك كند. يكي از ويژگيهاي آموزش از اين طريق، يادگيري به سبك مشاهده است. يافتههاي روانشناسي يادگيري نشان ميدهد كه يادگيري از راه مشاهده، پايدارتر و عميقتر از ساير يادگيريهاست. يادگيري براي دانشآموزان زماني جالب و شوق انگيز است كه در پرتو انديشيدن، حس كردن، بازي كردن، نوآفريني، فعاليت و عمل انتخابي انجام شود.
آيا محيط مدرسه و فضاي معمولاً خشك و بيروح كلاس درس، فرصتي براي زايش چنين كنشهايي فراهم ميكند؟ آيا روشهاي تدريس و شيوههاي ارزشيابي در مدرسه، توانايي ايجاد فرصتهايي براي ظهور احساسات، علايق و فعاليتهاي آزاد دانشآموزان دارد؟
به راستي چگونه ميتوان موزههاي كم رونق را به مدرسههاي پرشور تبديل كرد؟ چگونه ميتوان گردشهاي «تفنني و تفريحي» صرف را به گردشهاي «علمي و تخيلي» ارتقا داد؟ چگونه ميتوان بين «آموزههاي مدرسهاي» و «بازديدهاي علمي و فرهنگي» پيوندي معنادار برقرار كرد؟ چگونه ميتوان ضمن عبور آگاهانه از مسير گذشته، به توليد و خلق سازههاي پوياي آينده دست يافت و چگونه ميتوان ضمن تكيه بر بنيادهاي فرهنگي و سنتهاي ديني و ملي كشور خود از تكنيكها و دستاوردهاي علمي و آموزشي كشورهاي پيشرفته براي تقويت فرايند ياد دهي – يادگيري و راهاندازي شهركهاي علمي، فرهنگي، هنري و تاريخي بهره جست؟
چگونگي پاسخ به اين سؤالات و ارائه راهكارهاي علمي، عملي و ترسيم دورنماي «طرح جامع آموزش از طريق مشاهده و عمل» بخش عمدهاي از دغدغههاي ذهني و عاطفي ما بود كه قرار شد پشتوانههاي علمي- اجرايي اين طرح با مشاركت كارشناسان و صاحب نظران تعليم و تربيت پيريزي گردد. براي فعليت بخشيدن به يك تحول بزرگ در عرصه تعليم و تربيت بايد طرحي نو مبتني بر ظرفيتها، واقعيتها و امكانات موجود درانداخت؛ طرحي كه در وهله نخست متضمن يك شالوده شكني بنيادين در نظام فعلي ياددهي - يادگيري است. يعني بايد قالبها و ساختارهاي انجمادي را به بسترها و جويبارهاي زاينده تبديل كرد و يادگيري رسمي وابسته را به يادگيري آزاد و خلاق مبدل ساخت. طرحي كه آموختن، كشف كردن و توليد دانش را نه به عنوان يك «فرآورده» و «تكليف از پيش تعيين شده» بلكه به منزله يك «فرآيند» و «نياز زاينده» معرفي كند. در چنين شرايطي است كه زمينه «تحول آموزشي» به قصد باروري و پرورش افرادي خلاق و انديشمند مهيا ميشود؛ افرادي كه يادگيري را نه براي «انديشهآموزي» بلكه براي «انديشه سازي» و مدرسه را نه براي «كسب نمره» و «مدرك» بلكه براي «كشف دانش» و «كسب بينش» تلقي ميكنند. براي دستيابي به اهداف اين طرح بايد محيط زندگي را به مدرسه و مدرسه را به محيط زندگي تبديل و قلمرو آموختن براي زيستن و زيستن براي آموختن را همسو كرد.
يكي از منابع مهم و جامع اين نوع يادگيري را ميتوان از طريق موزهها، اماكن و بناهاي تاريخي، باستاني، طبيعي، هنري و... جست و جو كرد. با اين نوع نگرش و با چنين تصويري از جايگاه موزهها و ساير اماكن تاريخي و فرهنگي، قطعاً طرح ديدگاهي كه بتواند اين مركز را به محيطهاي يادگيري خلاق همراه با فضاهاي ذهن انگيز و دلانگيز آموزشي تبديل كند، دور از انتظار نخواهد بود. يكي از ويژگيهاي يادگيري در محيطهاي بيرون از مدرسه نظير موزهها و نمايشگاهها اين است كه دانشآموزان از فضاي رسمي و سطحي و در عين حال رقابتجويانه آزاد ميشوند و ميتوانند به دور از مرزبنديها و برچسبهاي آموزشي، آموختن را نه براي ديگران كه براي خود و دانش را نه از روي ترس مدرسه و خانه، بلكه از روي لذت و شوق شخصي فرا گيرند. در حقيقت رسالت اصلي تعليم و تربيت قبل از هر چيز بايد ايجاد علاقه به يادگيري، لذت بردن از دانستن و اشتياق پايان ناپذير براي كار و فعاليت باشد. در اين راه سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري ميتواند مشاور و خدمتگزار شايستهاي براي آموزش و پرورش باشد.
در نقطه مقابل نيز طبيعي است كه سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري براي غنا بخشيدن به فعاليتهاي خود و انجام درست مأموريتهاي خويش در پژوهش، حفظ و معرفي مواريث فرهنگي، ترويج، توسعه و حمايت از صنايع دستي و معرفي، تقويت محتوا و گسترش فعاليتهاي گردشگري در كشور، به همكاري و همراهي فرهنگيان و دانشآموزاني كه آيندهساز ميهن اسلامياند، نيازمند است. همراهي فرهنگيان و دانشآموزان با فعالان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري به شكلگيري سرمايه بزرگ اجتماعي خواهد انجاميد كه هم آموزش و پرورش از نتايج آن بهره خواهد گرفت و هم سازمان ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري و هم جامعه. حمايت از تشكيل انجمنهاي دوستدار ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري در ميان معلمان و دانشآموزان گام نخست اين همكاري و همراهي خواهد بود. خوشبختانه با برگزاري نخستين نشست مشترك مديران و فعالان بخش ميراث فرهنگي، صنايعدستي و گردشگري با جمعي از مديران آموزش و پرورش و فرهنگيان دلسوز و صاحب نظر، راه براي طراحي ساز و كارهاي اين همكاريها گشوده شده است و اميد آنكه در آيندهاي نزديك نتايج اين اقدامات به بار نشيند و اعتلا و ارتقاي فرهنگ و تعليم و تربيت با سرعتي بيش از گذشته تحقق يابد.