به گزارش سفرنیوز، با نگاهي اجمالی به روستاهاي كشور می توان فهمید كه بهرغم تصويب طرح جامع گردشگري و مشخص كردن روستاهاي هدف گردشگري در آن، هنوز روستاهاي ايران بيآنكه شاهد زيرساختهاي لازم براي جذب گردشگر باشند، چشم انتظار قدمهاي گردشگران ماندهاند.
از ديگر عوامل عدم توسعه گردشگري روستايي در كشور ضعف بنيه اقتصادي در سالهاي گذشته بوده است. اين غيرقابل انكار است كه در جوامع ضعيف اقتصادي آنچنان فرهنگ مورد توجه قرار نميگيرد. در روستاها نيز آنچه مورد توجه قرار ميگيرد، گذران زندگي و مشكلات معيشتي و عوامل زيرساختي نظير آب و گاز و... است.
اگرچه در سالهاي اخير عباراتي نظير «رونق گردشگري روستايي» و ارائه آمارهايي مبني بر افزايش سفر به روستاهاي كشور، ورد زبان مسئولان اين حوزه بود اما نگاهي به روستاهاي كشور نشان ميدهد كه بهرغم تصويب طرح جامع گردشگري و مشخص كردن روستاهاي هدف گردشگري در آن، هنوز روستاهاي ايران بيآنكه شاهد زيرساختهاي لازم براي جذب گردشگر باشند، چشم انتظار قدمهاي گردشگران ماندهاند. به هر روستايي كه در اين كشور سر بزنيد اين انتظار را به وضوح در آن خواهيد ديد مگر در روستاهاي انگشتشماري در كشور نظير ماسوله در گيلان و ابيانه در اصفهان. حال آنكه وضعيت در اين روستاهاي اندك نيز چندان مطلوب نيست. چرا كه به گفته كارشناسان در اين روستاها ديگر آنطور كه انتظار ميرود زندگي جريان ندارد. جوانان روستا به شهرها مهاجرت كردهاند و در اين روستاها چيزي باقي نمانده جز ماكتي از روستا و پيرزنان و پيرمرداني كه ميتوان در كوچه باغها ديد. پيرزنان و پيرمرداني كه آخرين نسل از اهالي روستا هستند كه زندگي محلي را بر مبناي آداب و رسوم بومي خود انتخاب كردهاند و بدون شك پس از آنان چراغ اين روستاها خاموش خواهد شد. همين است كه كارشناسان گردشگري از سالها پيش زنگ هشدار را به صدا درآوردهاند تا شايد متوليان حوزه گردشگري در كشور با تدوين برنامهاي جامع همه وجوه اين امر را مورد بررسي قرار داده و از خاموشي چراغ اين روستاها جلوگيري كنند. زمستان سال 85 بودكه مسئولان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري از بازنگري طرح جامع گردشگری ایران خبر دادند. طرحي كه سرانجام پس از بازنگريها و بررسيها به تصويب رسيد تا در هر استاني از كشور، روستاهايي را با عنوان هدف گردشگري معرفي كردند اما از ميان آنها روستايي شاخصتر به عنوان نمادي از گردشگري روستايي در استان مشخص شدند كه از آن جمله ميتوان به روستاي سرزيارت در استان گلستان اشاره كرد يا از وستاي كريك در استان كهگيلويه و بويراحمد نام برد كه به ماسوله جنوب ايران معروف است. روستاهايي كه بهرغم همه تبليغات رسانهاي هنوز درآمدي از گردشگري ندارند. به نظر ميرسد اين طرح نه از خالي از سكنه شدن روستاهاي معروف جلوگيري كرده و نه چراغي در روستاهاي ناشناخته افروخته است.
نقشه راه گردشگري نداريم
دكتر قدير افروند، پژوهشگر و كارشناس گردشگري در اين باره ميگويد: گردشگري طبيعي در روستاها مبتني است بر محور مركز كشور. يعني بايد ركن و ستون را مدنظر داشته باشيم واين ركن، همان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري است. اگر اين سازمان؛ در سالهاي اخير سازماني شش دانگ و تمام عيار بود و با استفاده از تخصص دانشگاهيان و صاحبنظران همه جوانب گردشگري را مدنظر داشت، ميتوانستيم انتظار توسعه گردشگري در روستاهاي كشور را داشته باشيم. اما واقعيت اين است كه متاسفانه مديريتهاي نامتناسب با اين سازمان سبب شده تا در سالهاي اخير سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور از مسير خود خارج شود و يكي از نمودهاي پررنگ اين ضعف و قصور سازمان در اجراي وظايف در گردشگري طبيعي در روستاهاست.
او ادامه ميدهد: اگر در كشور نقشه راه گردشگري وجود داشت بعد از گذشت دو دهه از جان گرفتن اين سازمان، امروز گردشگري در روستاهاي كشور به نتيجه رسيده بود. يكي از مهمترين مواردي كه بايد در اين نقشه راه مدنظر قرار ميگرفت فرهنگسازي در بين مسئولان و مردم بود.
او البته بر فرهنگسازي تاكيدي ويژه دارد: آييننامه اجرايي ماده 116 كه از برنامه توسعه سوم به برنامه توسعه چهارم منتقل شد بسياري از وظايف در اين حيطه را به شوراي اسلامي شهرها، روستاها و دهياريها واگذار كرده بود. وظايف و اختياراتي نظير تاسيس موزه و برنامههاي گردشگري و... اما متاسفانه با بيتوجهي به اين مقوله در برنامه پنجم توسعه اين امر مغفول ماند. بدون شك اين امر ارتباط مستقيمي با نگرش و ديدگاههاي مردم دارد كه با فرهنگسازي از طريق مسئولان نگرش مثبت به گردشگري ايجاد ميشود. بنابراين اگر سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري لوايحي محكم به مجلس ارائه بدهد كه در آن رونق گردشگري مدنظر باشد و مجلس را قانع كند قدم اول توسعه گردشگري روستايي برداشته شده است. اما متاسفانه چنين لوايحي از ميان پژوهشها و تزهاي دكترا بيرون مي آيد و ما در كشور دوره دكتراي گردشگري نداريم!
ضرورت آموزش روستاييان براي توجه به گردشگري
اين كارشناس گردشگري ادامه ميدهد: از ديگر عوامل عدم توسعه گردشگري روستايي در كشور ضعف بنيه اقتصادي و عواملي نظير تحريمها در سالهاي گذشته بوده است. اين غيرقابل انكار است كه در جوامع ضعيف اقتصادي آنچنان فرهنگ مورد توجه قرار نميگيرد. در روستاها نيز آنچه از جانب بزرگان، ريش سفيدان و دهياران مورد توجه قرار ميگيرد، گذران زندگي و مشكلات معيشتي و عوامل زيرساختي نظير آب و گاز و... است و چون در نگرش مثبت به گردشگري خلاء وجود دارد. آنها آموزشي نديدهاند كه اگر گردشگري رونق بگيرد موضوع اشتغال و دغدغههاي معيشتي آنها حل ميشود.
او ميگويد: حدود 20 سال پيش كه بر ساختار دولتي در امر گردشگري آرامشي حاكم بود مفاهيمي از اين حوزه به صورت عالمانه و علمي وارد جامعه شد، قانون پشتيبان بود و مسئولان در اين زمينه توجيه شده بودند. بنابراين تجربه نشان ميدهد كه فرهنگسازي براي توسعه گردشگري در روستاها به جز قانون و پشتيباني قانوني، مباني علمي و كار عملي ميخواهد و اگر جامعه به اين باور برسد كه گردشگري روستايي ميتواند حلال مشكلات اقتصادي باشد، بسياري از مشكلات حل خواهد شد.
از روستاهاي پرطرفدار تنها ماكتي باقيمانده است
چندي پيش خبر از ساخت خانههايي با مصالح جديد در ماسوله منتشر شد كه با مجوز مسئولان امر انجام شده بود. مجوزهايي كه سبب قد كشيدن ساختمانهايي در اين روستاي تاريخي ميشود كه هيچ سنخيتي با بافت سنتي روستا ندارند. حال آنكه حفاظت، احیا و مرمت بافت و کالبد باارزش در رابطه با سکونت و تولید و نیز حفاظت و احیای بافتهای باارزش فرهنگی، تاریخی و کالبدی و فضاهای معماری و منظر روستا و معرفی آن از جمله اهداف طرح جامع گردشگري است. جوانان اين روستا نيز ديگر تمايلي براي زندگي در روستا ندارند آنها مهاجرت به شهرها را به ماندن در روستا ترجيح ميدهند.
دكتر افروند در اين باره ميگويد: يكي از مشكلاتمان كه به دليل نبود برنامه و نقشه راه ايجاد شده اين است كه جامعيتي در رفتارهاي ما ديده نميشود مثلا رفتن به ماسوله مد ميشود و همه به سمت ماسوله هجوم ميبرند يا همين مورد براي ابيانه يا جواهر ده بهوجود ميآيد. اين در حالي است كه كشور ما اقليم چهارفصل را داراست و تاريخ و تمدن كهن دارد همين امر روستاهاي بسياري در سراسر ايران را ميتواند هدف گردشگر قرار دهد. بنابراين براي حل اين معضل به نگاه جامع نياز داريم و نه يك وجهي.
او ميگويد: در بسياري از روستاهاي اروپايي در حالي كه مردم روال طبيعي زندگي خود را دنبال ميكنند، جذب گردشگر نيز در روستا وجود دارد. يكي از تهديداتي كه حين جذب گردشگر براي روستاها وجود دارد اين است كه ميزان تعلق خاطر بوميها نسبت به روستا، زبان و فرهنگ بومي كاهش مييابد. در روستاهاي اروپايي ريشه و باورهاي عميقي وجود دارد كه اين تهديدات را خنثي ميكند چون روي اين امر از طرف متوليان فكر شده و برنامهريزي شده است. اين افراد ارزشهاي ذاتي و فرهنگي خود را خوب ميشناسند و وقتي مورد هجمه فرهنگ گردشگران قرار ميگيرند خود را نميبازند و احساس نميكنند بازنده ميدان هستند اما ما متاسفانه براي اين امر كاري نكردهايم بنابراين وقتي تعداد گردشگران در فلان روستا زياد ميشود آنها دوست دارند مانند گردشگران از روستا بروند و مانند آنها زندگي كنند و فرهنگ بومي خود را رها ميكنند. يا از لهجه خود خجالت ميكشند در حالي كه اين لهجه بايد باعث افتخار آنها باشد.