به گزارش سفرنیوز، اردیبهشت، در کنار همه جلوههای دلکش بهاری، به سبب آراسته شدن ۲۵ این ماه به روز بزرگداشت خداوندگار سخن، بزرگ شاعر حماسهسرای ایرانزمین و پاسدار زبان شیرین پارسی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، نشانی مسجل از بهشت و زیباییهای آن برای دوستداران فرهنگ و ادب است.
در معرفی کوتاه و مختصر از حکیم سخنسرای توس چنین می توان نگاشت: شاعری که از علم و دانش سخن گفت، از مردانگی و شرافت شعرها سرایید، برای درک حکمت زندگی پندها داد، ادب را شاخصه انسانهای با اصالت برشمرد، یکتاپرستی را آیین مردان و زنان بزرگ دانست و دین را ستود و چنین سرود:
به جایی که تنگ اندر آید سَخُن
پناهت به جز پاک یزدان مکن
فردوسی با عشق به ایران و وطن چنین نام خود را جاودانه کرد:
ﺩﺭﯾﻎ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﻮﺩ
کناﻡ ﭘﻠﻨﮕﺎﻥ ﻭ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺷﻮﺩ
فردوسی استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان است، اهمیت او در آن است که با آفریدن اثر همیشه جاوید خود، نه تنها زبان، بلکه کل فرهنگ و تاریخ و در یک سخن، همه اسناد اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید که سرود:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کـردم بدین پارسی
مطابق آنچه مشهور است حکیم ابوالقاسم حسن بن علی توسی معروف به فردوسی حدود سال ۳۱۹ هجری خورشیدی در روستای 'پاژ' در توس خراسان چشم به جهان گشود و در اواخر قرن چهارم حدود سال ۳۹۷ خورشیدی در سن ۷۸ سالگی چشم از جهان فروبست و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد.
فردوسی شناسان برجسته بر این اعتقادند که تعیین و اعلام تاریخ مشخص برای زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی به هیچ وجه امکانپذیر و دارای سندیت متقن تاریخی نیست چراکه در چهارچوب زندگی اجتماعی و فرهنگ قرون گذشته، قید کردن روز دقیق تولد افراد دارای اهمیت چندانی نبوده است، لذا در مورد فردوسی نیز این چنین بوده است.
حتی سال تولد این بزرگمرد تاریخ ادبیات ایران پس از بررسی های متعدد با زحمت در سال ۱۳۲۹ هجری شمسی مشخص شد بنابراین تعیین روز دقیق تولد فردی در هزار سال پیش هرچند که فردی شاخص باشد، به هیچ وجه امکان پذیر و شدنی نیست.
به هر روی فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی و سراینده "شاهنامه" به عنوان معروفترین اثر حماسی پارسی و طولانیترین منظومه زبان پارسی تا زمان خود بود و به همین دلیل نیز او را بزرگترین شاعر پارسیگوی دانستهاند.
با گرویدن ایرانیان به اسلام در اوایل قرن اول هجری، خط و زبان عربی بر مردم ایران تحمیل شد به طوری که خط ایرانیان از پهلوی به عربی تغییر یافت و حاکمان عرب آن روز ایران در زمینه تغییر زبان نیز به پیشرفت هایی رسیدند اما از آنجا که همواره در طول تاریخ، دست به دست شدن حکومتها در شهرها صورت گرفته و روستاها به دلیل دوری از مسائل و کشمکش های سیاسی، نقش ویژهای در حفظ فرهنگ سرزمین ایران داشته اند، این بار نیز روستا نقش شایستهای در زنده نگه داشتن زبان فارسی داشت و این زبان با همین پشتوانه توانست دست کم به صورت گفتاری و در مقام محاوره پایدار بماند.
تاریخ آغاز سرایش شاهنامه، به طور دقیق معلوم نیست ولی با استفاده از شواهد متعدد که از شاهنامه مستفاد می شود و با انطباق آنها بر وقایع تاریخی، می توان آغاز نظم شاهنامه توسط استاد توس را سال ۳۶۹ یا ۳۷۰ هجری دانست.
آرامگاه فردوسی در توس خراسان در نزدیکی مشهد قرار دارد و هر ساله میزبان شمار زیادی از گردشگران داخلی و خارجی و علاقهمندان به فرهنگ و تاریخ کهن است.
نظامی عروضی، که نخستین فردی است که درباره زندگی فردوسی مطلب نوشته است، تولد فردوسی را در ده «باز» ( پاز ) نوشته که معرب کلمه "پاژ" است؛ اما منابع جدیدتر به روستاهای «شاداب» و «رزان» نیز اشاره کردهاند که محققان امروزی این ادعاها را قابل اعتنا نمیدانند.
آنچه مشهور است این است که چون فردوسی به قول خودش هیچ پادشاهی را سزاوار هدیه کردن کتابش ندید (ندیدم کسی کش سزاوار بود)، مدتی آن را مخفی نگه داشت و در این مدت بخشهای دیگری نیز بر شاهنامه افزود.
پس از حدود ۱۰ سال (در حدود سال ۳۸۲ هجری شمسی و در ۶۵ سالگی) زمانی که فردوسی فقیر شده و فرزندش را نیز از دست داده بود، تصمیم گرفت که کتابش را به سلطان محمود غزنوی تقدیم کند، از این رو تدوین جدیدی از شاهنامه را آغاز کرد و اشاره هایی را که به حامیان و دوستان سابقش شده بود، با وصف و مدح سلطان محمود و اطرافیانش جایگزین کرد.
تدوین دوم در سال ۳۸۸ هجری شمسی پایان یافت که بین ۵۰ تا ۶۰ هزار بیت داشت و فردوسی آن را در ۶ یا هفت جلد برای سلطان محمود فرستاد اما به گفته خود فردوسی، سلطان محمود به شاهنامه نگاه هم نکرد و پاداشی را که مورد انتظار فردوسی بود برایش نفرستاد.
فردوسی پس از این واقعه تا پایان عمر بخشهای دیگری نیز به شاهنامه اضافه کرد که بیشتر به اظهار ناامیدی و امید به بخشش بعضی از اطرافیان سلطان محمود از جمله «سالار شاه» اختصاص دارد.
شاهنامه، چه از حیث حفظ روایات کهن ملی و چه نگهبانی زبان فارسی دری، گرانبهاترین متن تاریخ زبان فارسی است.
با وجودی که شاهنامه در زمان خود نیز اثری گرانمایه بود اما مورد توجه محمود غزنوی قرار نگرفت و چنین شد که فردوسی از سلطان محمود گلایه کرد:
به سی سال بردم، به شهنامه رنج
که تا شاه بخشد مرا تاج و گنج
به جـز خون دل هـیـچ چـیـزم نداد
نـشـد حـاصـل من از او غیر باد
اگـر شـاه را شـاه بـــودی پــدر
بـه سـر بـر نـهـادی مرا تاج زر
اگر مـادر شـاه بـــانو بُدی
مرا سیم و زر تا به زانو بدی
چـو اندر تبارش بزرگی نبود
نیارسـت نـام بـزرگان شـنـود
و بدین ترتیب فردوسی به غلامزاده و بی اصل و نسب بودن محمود غزنوی، بنیانگذار سلطه ترکها بر ایران اشاره میکند.
این شاعر بلندآوازه در نهایت نیز در سختی و تنگدستی که حاصل ۳۰ سال تلاش برای اعتلای ادب پارسی بود درگذشت و به گفته جامی:
برفت شوکت محمود و در زمانه نماند
جز این فسانه که نشناخت قدر فردوسی