گردشگری، آبی بر آتش تکفیر و ترور
شنبه، 13 شهريور 1395     ساعت: 15:41
به گزارش سفرنیوز، غلامرضا بنی اسدی- نه دیو تنوره کش قصه هاست "گردشگری " و نه اژدهای هفت سر افسانه ها. فرصتی است که به جای دشمنی و تهدید انگاری آن، باید هوشمندانه از آن بهره جست، قبل از آنکه مثل دیگر ظرفیت ها ، به حراج بادها و گذر زمان برود. آدم از برخی محترمین ، تعجب می کند که برای گردشگر و گردشگری ، مترادف های ناصواب می نویسند و واژه هایی برمی گزینند که زبان از گفت و قلم از نوشتنش شرم می کند. در خوش بینانه ترین حالت می توان گفت ماجرای فیل جناب فردوسی است و الا چراغ که روشن شود همگان در خواهند یافت که واقعیت، نه آن است که می پنداشتند و می گفتند. من تعریف گردشگری را در زبان معاون اول رئیس جمهور پسندیدم که روزهای پیش در در نشست وزیران گردشگری مجمع گفت وگوی همکاری آسیا در تبریز مطرح کرد؛ گردشگری یعنی میدان آشنایی و آشتی هر انسان و جامعه ای با انسان و جامعه های دیگر و با طبیعت و تاریخ و فرهنگ های دیگر؛ 'گردشگری' یعنی فهم زندگی و ابعاد گوناگون و کشف و استخراج منابع و ذخایر مختلف فرهنگی و تاریخی؛ پس بهتر آنکه از این منظر به مسئولیت نهادینه ای که در برابر یکایک ماست نگاه کنیم... البته دوست تر داشتم دکتر جهانگیری ، یکی از کلمات این سخن را اصلاح می کرد و ارتقا می بخشید چه، کلمه "آشتی" که پس از آشنایی در کلام نشسته است با همه مفهوم زیبایی که دارد، پس از کلمه نازیبا ومفهوم آزاردهنده "قهر" می آید که خود نشان از نه جنگ، لااقل منازعه پیشین دارد حال آنکه بسیاری از ملل به روی هم صدا هم-حتی- بلند نکرده اند. فکر می کنم بهگزینی کلمات اقتضا می کند در این فراز بعد از آشنایی، کلمه "شناخت" را باید گذاشت که مفهومی متعالی تر دارد. مفهومی که چون حاصل آید، مصداق ها را هم در تعریفی شریف، به جایگاه بایسته می رساند. به باور من اینکه در آموزه های دینی این همه بر سیر و سیاحت که امروزه ذیل عنوان گردشگری تعریف می شود، تاکید می کنند شاید از این رو باشد که آدمیان به حرکت در آیند و سرزمین به سرزمین را ببینند و دریابند خداوند در جغرافیا، درس پلورالیزم می دهد و در تکثرگرایی "جورچین" وار، قطعات زمین را کنار هم قرار می دهد ، همان چیزی که شیخ محمود شبستری، در گلشن راز می فرماید؛ هر آن چیزی که در عالم عیان است چو عکسی ز آفتاب آن جهان است جهان چون زلف و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست تجلی گه جمال و گه جلال است رخ و زلف آن معانی را مثال است.... بله، باید تفاوت ها را دید اما ، ره به افتراق نبرد. باید دانست خدا ، خلق خویش را گوناگون آفریده است تا تفاوت ها خود از جمله آیات خدا شوند و گردشگری را به تاکید فرمان داد تا به معنای واقعی "اختلاف امتی رحمه "برسیم که در این جا اختلاف نه به معنای جنگ و دعوا، که به معنای آمد و شد است، یعنی گردشگری، یعنی دیدن و دریافتن و فهمیدن. یعنی به رسمیت شناختن تفاوت ها . چیزی که اگر به درک همگانی تبدیل می شد امروز با پدیده شومی به نام تکفیر و ترور روبه رو نبودیم که جان از خلق خدا می گیرد و جهان را به آشوبی هولناک دچار کرده است. اگر همان سیه اندیشان خود حق مطلق پندار که از سرزمین های دور به عراق و سوریه و... می آیند، به زمین، نگاهی درس آموز می داشتند و اختلاف جغرافیا را می دیدند، چنین زمان را به عصر حجر و توحش، باز نمی گرداندند. اگر زبان زمین را می فهمیدیم بر سر "عنب " و "ازون" و "انگور"، یقه از هم نمی دراندیم. اگر زبان گردشگری را می فهمیدیم به درک مشترک می رسیدم، هرکداممان سطل آب به دست می گرفتیم و بر آتش تکفیر می ریختیم که نتواند دوباره در هیچ گوشه جهان، لهیب بکشد و انسانیت را بسوزاند. باری دکتر جهانگیری به درستی بر این نکته انگشت گذاشت که؛رونق گردشگری میان کشورهای حوزه تمدنی آسیا که دارای همسویی منافع می باشند موجب تقویت ثبات منطقه ای به ویژه امروز که منطقه خاورمیانه در نتیجه سیاست های کینه توزانه و تفرقه افکنانه به مأمن گروه های سلفی گری و تروریستی تبدیل شده است، می شود و...بله، باید گردشگری را جدی گرفت به عنوان یک فرصت تعالی آفرین هم باید جدی گرفت تا دامن از آلودگی تکفیر پاک کرد و جهان را بر مدار مدارا آورد.